افاعی. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ اَفعی ̍. مارهای زهرناک. ( از آنندراج ) ( از منتخب بنقل غیاث اللغات ). ج ِافعی ، بمعنی مار ناپاک. ( از اقرب الموارد ). اَفاع.( از اقرب الموارد ). || چند رگ است که از هر دو جانب برآید. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). رگهایی است که از هر جانب برمی آید. ( اقرب الموارد ). افاعی. [ اَ] ( اِخ ) وادیی است نزدیک به دریای قلزم از اراضی مصر. نام این در روایات آمده است. ( از معجم البلدان ).
فرهنگ عمید
= افعی
فرهنگ فارسی
جمع افعی ( اسم ) جمع افعی افعیها . وادیی است نزدیک به دریای قلزم از اراضی مصر .