( اعاشة ) اعاشة. [ اِ ش َ ] ( ع مص ) زنده گردانیدن. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). زنده کردن. ( یادداشت مؤلف ). زنده داشتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( مجمل اللغة ). - اعاشه خدا کسی را ؛ او را زنده داشتن. اسباب زندگی در دسترس او گذاشتن. ( از متن اللغة ). || زندگی کردن. زندگانی کردن. تعیش. امرار معاش. - اعاشه کردن ؛ زیستن. بسر بردن.زندگی کردن. زندگانی کردن. - اعاشه نمودن . رجوع به اعاشه کردن شود.
فرهنگ معین
(اِ ش ِ یا شَ ) [ ع . اعاشة ] ۱ - (مص ل . ) زندگی کردن ، معیشت کردن . ۲ - (مص م . ) زنده داشتن ، زندگی بخشیدن . ۳ - (اِ. ) گذران .
فرهنگ عمید
۱. زندگانی کردن. ۲. روزی فراهم آوردن.
فرهنگ فارسی
زنده داشتن، زنده گردانیدن، زندگی بخشیدن ، زندگانی کردن، روزی فراهم آوردن ۱ - ( مصدر ) زنده داشتن . ۲ - زنده گردانیدن زندگی بخشیدن . ۳ - ( مصدر ) زندگانی کردن معیشت کردن . ۴ - ( اسم ) گذران : از چه محل اعاشه میکند ? توضیح معنی اخیر تازه است و پیشینیان بجای آن ( معاش ) میگفتند .
ویکی واژه
اعاشة زندگی کردن، معیشت کردن. زنده داشتن، زندگی بخشیدن. گذران.