استغنی

لغت نامه دهخدا

استغنی. [ اِ ت ِ ] ( از ع ، مص ) مماله استغناء :
گل زرد و گل دورو گل سرخ و گل نسرین
ز درد و داغ دادستند ما را خط استغنی.منوچهری.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم