ارسنگ

لغت نامه دهخدا

ارسنگ. [ ] ( اِخ ) ( قصبه ٔ... ) از قصبات حوالی بلخ. ( حبط ج 2 صص 265-266 ).
ارسنگ. [ اَ س َ ] ( اِخ ) محرّف ارثنگ.ارژنگ. ( برهان ) ( جهانگیری ). نگارخانه مانی. ( جهانگیری ). و در جهانگیری این بیت شاهد آمده :
همی تافت از پرنیان روی خوبش
نگاریست گوئی پر ارسنگ مانی.فرخی.و در دیوان چ عبدالرسولی ( ( ارتنگ ) ) است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم