ارتاح

لغت نامه دهخدا

ارتاح. [ اَ ] ( اِخ ) نام حصنی است منیع و عاصمه ای از اعمال حلب و بدان منسوبست حسین بن عبداﷲ الأرتاحی و ابوعبداﷲ محمدبن احمدبن حامدبن مفرّج بن غیاث الارتاحی. ( از معجم البلدان ). و صاحب قاموس الاعلام ترکی گوید: قصبه کوچکی است واقع در مسافت یکساعتی قصبه «حارم » از ولایت حلب. در قدیم شهری بسیار معتبر و مستحکم بوده است ودر جنگهای صلیبی محاربات خونین بدانجا وقوع یافته. || نیز نام قریه ای است در سنجاق حوران از ولایت حوران از ولایت سوریه که گویند چشمان حضرت یعقوب در آنجا بینا شد و از اینرو آنرا ارتاح البصر نیز نامند و هر دو موضع مسقط رأس عده کثیری از علماست.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم