احبال

لغت نامه دهخدا

احبال. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ حَبل و حَبَل.
احبال. [ اِ ] ( ع مص ) آبستن کردن. ( تاج المصادر ) ( منتهی الارب ). || احبال عضاه ؛ پریشان افتادن گل آن و پژمرده گردیدن. ( منتهی الارب ). || بر بیاوردن کشت. ( زوزنی ).

فرهنگ فارسی

آبستن کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال احساس فال احساس فال درخت فال درخت فال امروز فال امروز