ابوعبدالکریم

لغت نامه دهخدا

ابوعبدالکریم. [ اَ ع َ دِل ْ ک َ ] ( اِخ ) بلال. مؤذن رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و سلم. و او را کنیت های دیگر نیز گفته اند. رجوع به بلال... شود.
ابوعبدالکریم. [ اَ ع َدِل ْ ک َ ] ( اِخ ) عبداﷲبن عبدالکریم. از روات است.
ابوعبدالکریم. [ اَ ع َ دِل ْ ک َ ] ( اِخ ) عبیدةبن معتب. از روات است.
ابوعبدالکریم. [ اَ ع َ دِل ْ ک َ ] ( اِخ ) عطیه. از روات است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم