ابوسبره

لغت نامه دهخدا

ابوسبره. [ اَ س َ رَ ] ( اِخ ) محدث است. او از محمدبن کعب و از او عمش روایت کند.
ابوسبره. [ اَ س َ رَ ] ( اِخ ) مفتی مدینه بوده است. ( منتهی الارب ).
ابوسبره. [ اَ س َ رَ ] ( اِخ ) ابن ابی رهم بن عبدالعزّی قرشی عامری. صحابی و ذوالهجرتین است. مشاهد را دریافته و بخلافت عثمان درگذشته است. و او سالار جیش عمر بود در فتح شوش و رامهرمز و تستر و جز آن.
ابوسبره. [ اَ س َ رَ ] ( اِخ ) عبداﷲ. صحابی است. و نام او به اول عبدالعزّی بود و پیامبر صلوات اﷲعلیه او را عبداﷲ نامید.
ابوسبره. [ اَ س َ رَ ] ( اِخ ) نخعی. او از فروةبن مسیک و از او حسن بن الحکم النخعی روایت کند.
ابوسبره. [ اَ س َ رَ ] ( اِخ ) یزیدبن مالک بن عبداﷲ الجعفی. صحابی است و او جدّ خیثمةبن عبدالرحمن است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال ماهجونگ فال ماهجونگ