ابود

لغت نامه دهخدا

ابود. [ اُ ] ( ع اِ ) ج ِ اَبَد.
ابود.[ اُ ] ( ع مص ) برمیدن. رمیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار ). وحشی شدن. ( زوزنی ). وحشت گرفتن ، چنانکه بهیمه. || مقیم شدن بجای. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ). بجائی مقیم شدن. ( زوزنی ). ایستادن. استادن. اقامت کردن. || گفتن شعری مشکل که معنی آن دانسته نمیشود. || جاودانه شدن.

فرهنگ فارسی

رمیدن

دانشنامه عمومی

ابود ( به لاتین: Aboudé ) در ساحل عاج است که در agnéby واقع شده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال عشقی فال عشقی فال قهوه فال قهوه فال ماهجونگ فال ماهجونگ