ابنان

لغت نامه دهخدا

ابنان. [ اِ ] ( ع مص ) ایستادن. مقیم شدن.

فرهنگ فارسی

ایستادن مقیم شدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال سنجش فال سنجش فال اعداد فال اعداد فال احساس فال احساس