لغت نامه دهخدا
مقالت های حکمت باز کرده
سخنهای مضاحک ساز کرده.نظامی.آخر ختم بر مضاحکی چند و هزلیات کنم تا متصفحان این کتاب را چون از جد آن و حکایت بزرگان ملال گیرد بدان تفرجی کنند. ( راحةالصدور ص 63 ).
گفت جاروبی ندارم در دکان
گفت بس بس این مضاحک را بمان.مولوی.مست گشت و شاد و خندان شد چو باغ
در ندیمی و مضاحک رفت و لاغ.مولوی.اطلست عمر و مضاحک شهوت است
روز و شب مقراض و خنده غفلت است.مولوی.در مجلس بزرگی چنان بر کار نشیند و قایل آن ازآن منفعتی یابد که بسیار بذله های خوش و مضاحک شیرین ده یک آن بخود نبیند. ( المعجم چ دانشگاه ص 459 ).