مهیر

لغت نامه دهخدا

مهیر. [ م َ ] ( اِ ) ماه. قمر. ( برهان ). یکی از نامهای ماه است. ( جهانگیری ) :
چو پشت آینه ست اجسام اینجا
شود چون روی آیینه مصفا
نه شمسی ماند آنجا نه مهیری
نه ظلی بینی آن جا نه منیری .عطار.
مهیر. [ م ُ هََ ] ( اِخ ) ابن سلمی بن هلال دؤلی ، از بنی حنیفة. از رؤسای یمامه در اواخر عصر مروان است و به سال 126 هَ. ق. درگذشته است. ( از الاعلام زرکلی ج 8 ص 264 ).

فرهنگ معین

(مَ ) (اِ. ) ماه ، قمر.

فرهنگ عمید

ماه، قمر.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ماه قمر: چو پشت آینه است اجسام اینجا شود چون روی آیینه مصفا. نه شمسی ماند آنجا نه مهیری نه ظلمی بینی آنجا نه منیری . ( عطار )

دانشنامه عمومی

مهیر ( به عربی: المهیر ) یک شهرداری در الجزایر است که در استان برج بوعریریج واقع شده است. مهیر ۱۵٬۱۶۰ نفر جمعیت دارد.

ویکی واژه

ماه، قمر.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال لنورماند فال لنورماند فال ابجد فال ابجد فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال تاروت فال تاروت