لغت نامه دهخدا
چشمه کبود. [ چ َ م َ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش هرسین شهرستان کرمانشاهان که در 20 هزارگزی جنوب باختری هرسین و 2 هزارگزی گنجوان واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 364 تن سکنه دارد.آبش از چشمه و قنات ، محصولش غلات دیمی و مختصر آبی ، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
چشمه کبود. [ چ َ م َ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش صالح آباد شهرستان ایلام که در 11 هزارگزی جنوب ایلام در شمال خاوری صالح آباد و 3 هزارگزی خاور شوسه ایلام به مهران واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 280 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ها، محصولش غلات ، توتون و لبنیات ،شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است. ساکنین این آبادی از طایفه علی بیگی میباشند و در زمستان عده ای از اهالی برای تعلیف احشام خود به حدود شمالی صالح آباد میروند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
چشمه کبود.[ چ َ م َ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که در ده هزار و پانصدگزی باختر مرزبانی و یک هزارگزی جنوب راه فرعی مرزبانی به کرمانشاه واقع است. دشت و سردسیر است و200 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات حبوبات و توتون و شغل اهالی زراعت است و در فصل خشکی به این آبادی اتومبیل هم میتوان برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
چشمه کبود. [ چ َ م َ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان منصوری بخش مرکزی شهرستان شاه آباد که در 42 هزارگزی جنوب خاوری شاه آباد واقع است. دامنه و سردسیر است و 183 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات دیم و لبنیات ، شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
چشمه کبود. [ چ َ م َ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان که در 18 هزارگزی باختر قصبه ٔبهار بین شوسه کرمانشاه و کردستان واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 156 تن سکنه دارد، آبش از چشمه وقنات ، محصولش غلات ، حبوبات ، صیفی و لبنیات ، شغل اهالی زراعت و گله داری ، صنایع دستی زنان قالیبافی و راهش اتومبیل رو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
چشمه کبود. [ چ َ م َ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان خالصه. بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که در 23 هزارگزی شمال باختری کرمانشاه و یک هزارگزی شمال شوسه روانسر واقع است. دشت و سردسیر است 107 تن سکنه دارد. آبش از سیونان و چشمه ، محصولش غلات ، حبوبات دیمی و لبنیات و شغل اهالی زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).