قرضم

لغت نامه دهخدا

قرضم. [ ق ِ ض ِ ] ( اِخ ) پدر قبیله است از مهرةبن جیدان ، و یا فرضم به فاء است نه قاف. ( منتهی الارب ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم