لغت نامه دهخدا
قره قویونلو. [ ق َرَ ق ُ یُن ْ ] ( اِخ ) دهی از دهستان چهاردولی بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع در 71 هزارگزی جنوب خاوری مراغه و در مسیر شوسه شاهین دژ به میاندوآب. موقع آن جلگه و معتدل مالاریایی است. سکنه آن 265 تن. آب آن اززرینه رود و محصول آن غلات ، بادام ، چغندر، حبوبات ، کرچک. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه شوسه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
قره قویونلو. [ ق َ رَ ق ُ یُن ْ ] ( اِخ ) دهی از دهستان نازلو از بخش حومه شهرستان ارومیه واقع در 27 هزارگزی شمال خاوری ارومیه و 5 هزارگزی خاور شوسه ارومیه به سلماس. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل مالاریایی است. سکنه آن 90 تن. آب آن از نازلوچای و محصول آن غلات ، توتون ، چغندر، حبوبات. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جوراب بافی است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
قره قویونلو. [ ق َ رَ ق ُ یُن ْ ] ( اِخ ) دهی از دهستان تکاب بخش نوخندان شهرستان دره گز واقع در 9 هزارگزی جنوب خاوری نوخندان و سر راه مالرو عمومی نوخندان. موقع جغرافیایی آن جلگه و سردسیر است. سکنه آن 579 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات و پنبه. شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. مزرعه جوی بهار جزء این ده است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).