کرکو

لغت نامه دهخدا

کرکو. [ ک ُ ] ( اِ ) کُرب. کُرُف. کرکوم. تلین. کپلت. کلم. کیکم. ( از جنگل شناسی ساعی ج 2 صص 207-208 ). رجوع به کرب و نامهای دیگر این گیاه شود.
کرکو. [ ک ُ ] ( اِ ) نوعی از درخت افرا که در جنگلهای آلاداغ و بزداغی و کلیداغی ، واقعدر شهرستان بجنورد و جنگلهای کرانه دریای مازندران و همچنین در جنگلهای ارسباران موجود است. آن را در خراسان و بجنورد کُرکو، در منجیل آقچه قیین ، در پل سفید تُل و در کتول سیاه کرکو و در ارسباران کِکِئین می خوانند. ( از جنگل شناسی کریم ساعی ج 2 صص 207-208 ).
کرکو. [ ک َ ] ( اِخ ) کرکوی. کرکویه نام شهری است به سیستان. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به کرکوی و کرکویه شود.
کرکو. [ ک َ ] ( اِ ) به لغت اهل کرمان ، خربزه کوچک نارس باشد. ( ناظم الاطباء ).
کرکو. [ ] ( اِ ) اسم شیرازی بطیخ فج است که با تخم می خورند مانند قثا. ( فهرست مخزن الادویه ).

فرهنگ فارسی

دهی است از بخش میانکنگی شهرستان زابل واقع در ۳ کیلومتری باختر ده دوست محمد . جلگه و گرم و معتدل دارای ۳۱۱۷ تن سکنه محصول غله صنعت دستی قالیچه بافی .
( اسم ) ۱ - کرب ۲ - کی کف . ۳ - یکی از گونه های افرا که بنام افرای ماهون نامیده می شود .
اسم شیرازی بطیخ فج است که با تخم می خورند مانند قثا

دانشنامه عمومی

کرکو (دهانه). کرکو یک دهانه برخوردی در ماه است.
این دهانه ۳ دهانه اقماری دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم