لغت نامه دهخدا
با این غرور حسن که در هر گل زمین
خلقی در آرزوی سلام تو میکشد.بابافغانی ( از شعوری ).یک دل هزار زخم نمایان نداشت راست
یک گل زمین هزار خیابان نداشت راست.صائب ( از آنندراج ).باشد نشان پای تو آرامگاه ما
یک گل زمین ز سایه گلبن مرا بس است.سالک یزدی ( از آنندراج ).و رجوع به گله شود.