کج باختن

لغت نامه دهخدا

کج باختن. [ ک َ ت َ ] ( مص مرکب ) غلط بازی کردن. خطا باختن ( با وجود مهارت یا عدم آن ). ( فرهنگ فارسی معین ). || دغل کردن در بازی و مکر کردن و فریب دادن. ( از ناظم الاطباء ) :
راست خوانی کنند و کج بازند
دست گیرند و در چه اندازند.نظامی.هر کس از مهره مهر تو به نقشی مشغول
عاقبت با همه کج باخته ای یعنی چه.حافظ.برده بودی و داوت آمده بود
چون تو کج باختی کسی چه کند.( انوار سهیلی ).|| بدمعاملگی کردن. افساد کردن. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - غلط بازی کردن خطا باختن ( با وجود مهارت یا عدم آن ) : [ برده بودی و دوات آمده بود چون تو کج باختی کسی چکند ? ] ( انوار سهیلی ) ۲ - بد معاملگی کردن افساد کردن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم