لعمری

لغت نامه دهخدا

لعمری. [ ل َ ع َ ] ( ع جمله اسمیه ) سوگند به عمر من. سوگند به جان من. قسم به جان خودم : و لعمری این بزرگ بود ولیکن ایزد... مدّت ملوک طوایف را به پایان آورده بود. ( تاریخ بیهقی ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم