قتول

لغت نامه دهخدا

قتول. [ ق َ ] ( ع ص ) بسیار کشنده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). کثیرالقتل. ( اقرب الموارد ): امراءة قتول ؛ زن کشنده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بسیار قتل و کشش. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ج ، قُتل و قُتُل. ( منتهی الارب ).
قتول. [ ق ِ وَل ل ] ( ع ص ) برجای مانده سست. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). العی المسترخی. ( اقرب الموارد ). || فروهشته اندام. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

بر جای مانده سست فرو هشته اندام
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال تک نیت فال تک نیت فال اوراکل فال اوراکل