فرزینی

لغت نامه دهخدا

فرزینی. [ ف َ ] ( حامص ) فرزین بودن :
بیدق چو گذاشت هفت خانه
فرزینی یافت جاودانه.خاقانی.رجوع به فرزین شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم