لغت نامه دهخدا
مشمشة. [ م َ م َ ش َ ] ( ع مص ) سبکی و شتابی. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || در آب تر نهادن دارو را. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). خیساندن دارو در آب. ( ناظم الاطباء ).
مشمشه. [ م ِ م ِ ش َ / ش ِ ] ( اِ ) مرض وبائی. انفلوآنزا. مرضی است مسری که بیشتر در اسب و استر و خر دیده شده و به انسان نیز سرایت می کند. در انسان و حیوان مشمشه به دو شکل متفاوت ظاهر میشود و حتی نام آنها هم یکی نیست. یکی مشمشه معمولی است که مخاط بینی و احشاء را فرامی گیرد و دیگری فارسن است که بیشتر به صورت دملهای زیرپوستی ظاهر میشود و هر دو شکل این بیماری دارای یک میکرب است که آن را باسیل مروو می نامند و آن در سال 1882 م. توسط لفلر ( 1852-1915 م. ) کشف شده است. مشمشه معمولاً از حیوانات به انسان سرایت می کند و اشخاصی که با حیوانات سر و کار دارند چون دامپزشکان و قصابان و دامداران ، بیشتر گرفتار میشوند، و چون این بیماری غالباً کشنده است حیوان مبتلا را باید بی درنگ نابود کرد.