ناهشیاری

لغت نامه دهخدا

ناهشیاری. [ هَُ ش ْ ] ( حامص مرکب ) ناهوشیاری. رجوع به ناهوشیاری شود. || غفلت. بی خبری. || بی خویشتنی. بی خودی.

دانشنامه عمومی

ناهشیاری یا عدم هوشیاری حالتی است که فرد توانایی نگه داشتن آگاهی نسبت به خود و محیط اطراف خود را از دست می دهد. این حالت ممکن است کامل بوده یا به صورت نسبی اتفاق بیافتاد یعنی بیمار نسبت به مردم و محرکهای محیطی پاسخ نداشته باشد.
عدم هوشیاری نباید با مفهوم ضمیرناخودآگاه یا فرایند شناخت که آگاهی خود را از محیط بیرون دریافت می کند و تغییرات هوشیاری مانند روان آشفتگی ( یعنی زمانی که فرد گیج شده و فقط به بخشی از محرکهای محیطی پاسخ می دهد ) ، خواب، هیپنوتیزم و سایر شرایطی که فرد به محرکها پاسخ می دهد اشتباه گرفته شود. این اتفاق ممکن است در پی ضربه مغزی، هیپوکسی مغزی ( که ممکن است در پی انفارکتوس یا ایست قلبی اتفاق بیافتاد ) ، مسمومیت شدید با داروهای کاهنده فعالیت دستگاه عصبی مرکزی ( مانند الکل یا سایر داروهای آرام بخش ) ، خستگی شدید، بیهوشی با دارو یا علل دیگر بیافتد. نظریه ای وجود دارد که عدم هوشیاری زمانی اتفاق می افتد که ارتباط نواحی مختلف مغز با یکدیگر قطع می شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم