ملکیه

لغت نامه دهخدا

ملکیه. [ م َ ل َ کی ی َ ] ( ع ص نسبی ) قوه ملکیه ؛ قوه عاقله. قوه ناطقه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). رجوع به قوه عاقله ذیل ترکیب های قوه شود.
ملکیه. [ م َ ل َ کی ی َ ] ( اِخ ) نام فرقه ای از فرق میان عیسی و محمد صلوات اﷲ علیهما. ( ابن الندیم ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). طایفه ای است از نصاری و به علت پیروی از مَلِک چنین لقبی یافتند. واحد آن مَلَکی است و عامه مِلکی و مِلکیّه نامند و آن غالباًبه اتباع کنیسه بطرسیه روم اطلاق می شود. ( از اقرب الموارد ). رجوع به ملکان و ملکائیه و ملکانیه شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) مونث ملکی یا قوت ( قوه ) ملکیه . قوت عاقله نور قدسی نفس ناطقه .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم