ملک گیر

لغت نامه دهخدا

ملک گیر. [ م ُ ] ( نف مرکب ) گیرنده ملک. تصرف کننده ملک. ملک گشای. ملک ستان :
پذیرای رای وزیران شدند
که از جمله ملک گیران شدند.نظامی.بندگانش ملک گیر و چاکرانش ملک بخش
دولتش را خلق عالم سال و مه در زینهار.عبید زاکانی.رجوع به ملک ستان و ملک گشای و مدخل بعد شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم