هوس پختن

لغت نامه دهخدا

هوس پختن. [ هََ وَ پ ُ ت َ] ( مص مرکب ) به فکر هوس رانی بودن. هوس کردن : هر دم هوسی پزد و هر لحظه رایی زند. ( گلستان ).
وان دگرپخت همچنان هوسی
این عمارت به سر نبرد کسی.سعدی.هوس پختن از کودک ناتمام
چنان زشت نبود که از پیر خام.سعدی.- هوس خام پختن ؛ آرزوی چیزی برنیامدنی داشتن.

فرهنگ فارسی

بفکر هوس رانی بودن هوس کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال آرزو فال آرزو فال پی ام سی فال پی ام سی فال ماهجونگ فال ماهجونگ