خام پختن

لغت نامه دهخدا

خام پختن. [ پ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) نیک نپختن طعام را. دهنقه. تَلَهوُج ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

نیک نپختن طعام را دهنقه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال سنجش فال سنجش فال عشقی فال عشقی فال اعداد فال اعداد