مصلحت اندیش

لغت نامه دهخدا

مصلحت اندیش. [ م َ ل َ ح َ اَ ] ( نف مرکب ) که اندیشه صلاح کار دارد. که به صلاح کار اندیشد. که صلاح و صواب کار خویش در نظر گیرد. مصلحت بین :
عاقل متفکر بود و مصلحت اندیش
در مذهب عشق آی وز این جمله برستی.سعدی.ضمیر مصلحت اندیش هرچه پیش آید
به تجربت بزند بر محک دانایی.سعدی.

فرهنگ عمید

آن که به خیر و صلاح خود یا دیگری بیندیشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال راز فال راز فال شمع فال شمع