مزهر

لغت نامه دهخدا

مزهر. [ م ِ هََ ] ( ع اِ ) بربط. عود. ج ، مَزاهر. ( اقرب الموارد ) ( دهار ) ( مهذب الاسماء ) ( یواقیت ). بربت. گران. ( السامی ). چوبی که بدان میزنند و می نوازند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). آلتی که می نوازند آن را. ( ناظم الاطباء ). قسمی از آلات مرسیقی. ج ، مَزاهر. ( زمخشری ) :
ز دستان قمری در او بانگ عنقا
ز آواز بلبل در او زخم مزهر.؟|| دف بزرگ. ( از اقرب الموارد ).
مزهر. [ م ُ هَِ ] ( ع ص ) کسی که آتش برای مهمان می افروزد . ( اقرب الموارد ) ( تاج العروس ).

فرهنگ عمید

از آلات موسیقی، عود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - از سازهایی که مشخصات آن کاملا معلوم نیست : بعضی از نویسندگان مزهر را نام دیگری برای عود ذکر کرده اند و عده ای هم آنرا نوعی از سازهای ضربی از قبیل طبل یا دنبک دانسته اند در حالیکه در نظر عد. دیگر وجود سیم ( اوتار ) در این ساز محقق بوده است . زخم. مطربان صلای صبوح در زبانهای مزهر اندازد . ( خاقانی )
کسی که آتش برای مهمان می افروزد

دانشنامه عمومی

مزهر ( به عربی: مزهر ) یک منطقهٔ مسکونی در لبنان است که در شهرستان المتن واقع شده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال امروز فال امروز فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال اوراکل فال اوراکل