مراغی

لغت نامه دهخدا

مراغی. [ م َ ] ( ع ص ) ابل مَراغ ؛ شترانی که در شیرآنها کفک بسیار برآید. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
مراغی. [ م َ غی ی / م َ ] ( ص نسبی ) منسوب است به مراغه از بلاد آذربایجان. || منسوب است به مراغ که نام قبیله ای است. ( از الانساب سمعانی ).

فرهنگ عمید

از مردم مراغه، مراغه ای.

فرهنگ فارسی

ملقب به حافظ .
(صفت ) منسوب به مراغه از مدرم مراغه اهل مراغه : و سره گفته است آن مراغی که گفته است : ماهر دو مراغی بچهایم ای مهتر . باشد ز خری در من و تو هرد واثر .... ( مرزبان نامه )
شترانی که در شیر آنان کفک بسیار بر آید
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال شمع فال شمع فال مکعب فال مکعب فال ای چینگ فال ای چینگ