فیروز فالی

لغت نامه دهخدا

فیروزفالی. ( حامص مرکب ) مبارکی. میمنت. خوشی. خجستگی. فرخندگی. فال نیک :
مخالف شکن شاه پیروزبخت
به فیروزفالی درآمد به تخت.نظامی.به پایان شد این داستان دری
به فیروزفالی و نیک اختری.نظامی.

فرهنگ فارسی

مبارکی و میمنت خوشی فال نیک
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم