هرهره

لغت نامه دهخدا

( هرهرة ) هرهرة. [ هََ هََ رَ ] ( ع مص ، اِ ) آواز میش. ( منتهی الارب ). اسم صوت الضأن. ( اقرب الموارد ). || خنده بیهوده. ( منتهی الارب ). خندیدن به باطل. ( اقرب الموارد ). رجوع به هرهر و هرهر کردن شود. || اسم بانگ شیر بیشه. ( منتهی الارب ). زئیر الاسد. ( اقرب الموارد ). || بر آب خواندن و آوردن گوسفند را. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || جنبانیدن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || ستم و دست درازی نمودن. ( منتهی الارب ). تعدی بر کسی. ( اقرب الموارد ). || حکایت کردن از بانگ هندیان در جنگ. ( منتهی الارب ). حکایت صوت هند در حرب. ( اقرب الموارد ).
هرهره. [ هَُ هَُ رِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان قلقل رود شهرستان تویسرکان که در 24هزارگزی جنوب باختر تویسرکان واقع و جایی کوهستانی است و 113 تن سکنه دارد و از چشمه ها مشروب میشود. محصول عمده اش غلات دیمی ، کتیرا و مختصری انگور است. در آمار به نام ابوهریره احصاء شده است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

فرهنگ فارسی

آواز میش اسم بانگ شیر بیشه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال اعداد فال اعداد فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال زندگی فال زندگی