نیک سواری

لغت نامه دهخدا

نیک سواری. [ س َ ] ( حامص مرکب ) فروسیت. مهارت در سوارکاری :
پشت سپه میر یوسف آنکه ستوده ست
نزد سواران همه به نیک سواری.فرخی.

فرهنگ فارسی

فروسیت . مهارت در سوار کاری
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم