نیروده

لغت نامه دهخدا

نیروده. [ دِه ْ ] ( نف مرکب ) کمک دهنده. مددکار. یاری کننده. تقویت کننده :
پسر بایدی پیشم اکنون به پای
دلارای و نیروده و رهنمای.فردوسی.نیروده تست ناف خرچنگ
عشرتگه تو دهان ضیغم.خاقانی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال زندگی فال زندگی فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تاروت فال تاروت