نکوهش کن

لغت نامه دهخدا

نکوهش کن. [ ن ِ هَِ ک ُ ] ( نف مرکب ) نکوهش کننده. ملامت کننده. عاذل :
رسیدندپس پهلوانان بدوی
نکوهش کن و تیز و پرخاش جوی.فردوسی.ستایش سرایان نه یار تواند
نکوهش کنان دوستدار تواند.سعدی.

فرهنگ فارسی

نکوهش کننده . ملامت کننده . عاذل
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم