میمون باز

لغت نامه دهخدا

میمون باز. [ م َ موم ْ /م ِ موم ْ ] ( نف مرکب ) آن که معاش او از بازی میمون باشد. ( آنندراج ). بازی کننده با میمون و به بازی دارنده او را. کسی که میمونی را تربیت کند و او را ببازیهای مختلف وادارد و بدین وسیله ارتزاق نماید. قَرّاد. || مجازاً به معنی محیل. ( از آنندراج ).
میمون باز. [ م َ موم ْ / م ِ موم ْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان خالصه بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع در 32هزارگزی شمال خاوری کرمانشاهان با 183 تن سکنه. آب آن از قره سو و راه آن ماشین رو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) کسی که میمونی را تربیت کندو او را ببازیهای مختلف و ادارد و بدین وسیله ارتزاق نماید.
دهی است از دهستان خالصه بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال سنجش فال سنجش فال فنجان فال فنجان فال رابطه فال رابطه