میراث گیر

لغت نامه دهخدا

میراث گیر. ( نف مرکب ) میراث گیرنده. میراث ستان. ارث بر. وارث :
میراث گیر کم خرد آید به جستجوی
بس گفتگوی بر سر باغ و دکان شود.سعدی.

فرهنگ فارسی

میراث گیرنده میراث ستان ارث بر وارث
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم