میر شکاری

لغت نامه دهخدا

میرشکاری.[ ش ِ ] ( حامص مرکب ) عمل و شغل میرشکار :
بر من خیال میرشکاری حرام باد
در صید باز رشته ز پای مگس کشم.نورالدین ظهوری.رجوع به میرشکار شود.

فرهنگ فارسی

عمل و شغل میر شکار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم