میخ کن

لغت نامه دهخدا

میخ کن. [ ک َ ] ( نف مرکب ) میخ کننده. که میخ را از جای خویش بکند. برآرنده میخ از جای :
یابوی ریسمان گسل میخ کن ز من
مهمیز کله تیز مطلا از آن تو.وحشی.نمی گشت اگر میخکن روز کین
نفس کش نمی داشت گاو زمین.نورالدین ظهوری.|| ( اِ مرکب ) آلت برآوردن میخ. میخ کش.

فرهنگ فارسی

میخ کننده که میخ را از جای خویش بکند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم