میان روز

لغت نامه دهخدا

میان روز. ( اِ مرکب ) ظهر. نیمروز. وسط روز : چون بپای گرد کوه رسید میان روزی چهارپایان در غله ها سرگشاده کردند. ( تاریخ جهانگشای جوینی ).

فرهنگ فارسی

ظهر نیمروز وسط روز
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال اعداد فال اعداد فال تماس فال تماس فال شمع فال شمع