مهرپرور

لغت نامه دهخدا

مهرپرور. [م ِ پ َرْ وَ ] ( نف مرکب ) پرورنده دوستی. که در محبت و وداد کوشد. که دوستی ورزد. || ( ن مف مرکب ) پرورده به مهر و محبت. به دوستی و عطوفت برآمده. || پرورده به آفتاب و مهر. خورشیدپرورده. || مجازاً، زیبا و لطیف اندام :
خورشید خاوری کند از رشک جامه چاک
گر ماه مهرپرور من در قبا رود.حافظ.

فرهنگ فارسی

پرورنده دوستی . که در محبت و وداد کوشد .

فرهنگ اسم ها

اسم: مهرپرور (دختر) (فارسی) (طبیعت، کهکشانی) (تلفظ: m.-parvar) (فارسی: مِهرپرور) (انگلیسی: mehr-parvar)
معنی: ترکیب دو اسم مهر و پرور ( خورشید و پرورش دادن )، پرورنده ی محبت و دوستی، مهر انگیز، ( به مجاز ) زیبا و لطیف اندام
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال تاروت فال تاروت فال اوراکل فال اوراکل فال پی ام سی فال پی ام سی