مهرور

لغت نامه دهخدا

مهرور. [ م َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی است از هَرّ و هریر. ( از اقرب الموارد ). رجوع به هر و هریر شود. || بعیر مهرور؛ شتر هرارزده. ( منتهی الارب ). شتر گرفتار شده به بیماری هرار. رجوع به هرار شود.
مهرور.[ مِهْرْ وَ ] ( ص مرکب ) بامهر. مهربان :
نه طفلی کز آتش ندارد خبر
نگهداردش مادر مهرور.سعدی.

فرهنگ فارسی

با مهر . مهربان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم