مهترین

لغت نامه دهخدا

مهترین. [ م ِ ت َ ] ( ص عالی ) بزرگترین. بزرگتر از همه :
به نزد پدر دختر ارچند دوست
بتر دشمن و مهترین ننگش اوست.اسدی.آغاز مشاورت از دستور مهترین نمود. ( مرزبان نامه ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) بزرگترین : [ و آغاز مشاورت از دستور مهترین نمود ... ]
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم