لغت نامه دهخدا منبری. [ مِم ْ ب َ ] ( حامص ) منبر بودن : ای آنکه همتت چو کند خطبه علوگردون هفت پایه کندمیل منبری.ابوالفرج رونی ( دیوان چ چایکین ص 114 ).|| ( ص نسبی ) منسوب به منبر. واعظ.