ممن. [م َ م ِ ] ( هزوارش ، ق ) به زبان زند و پازند بمعنی «چه »، چنانکه هرگاه گویند: ممن می گویی ، اراده آن باشد که چه میگویی. ( برهان ). ممن. [ م ِم ْ م َ ] ( ع حرف جر + اسم ) ( از: مِن ْ + مَن ْ ). مِن ْ مَن ْ. ( ناظم الاطباء ). از که. ممن. [ م ُ م ِن ن ] ( ع ص ) کسی که نسب و پدر وی معلوم نباشد و لقیط. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و به صیغه اسم مفعول نیز آمده است.
فرهنگ فارسی
کسی که نسب و پدر وی معلوم نباشد و لقیط . و به صیغ. اسم مفعول نیز آمده است .
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی مِمَّنِ: از کسی که (نون آن به دلیل تقارن با حرف ساکن وتشدید دار کلمه بعد حرکت گرفته) معنی مِمَّن: از کسی که (مخفف "مِن + مَن ") معنی یَعْدِلُونَ: معادل و همتا می گیرند - به عدالت حکم می کنند - عدول می کنند - منحرف می شوند (کلمه عدل به معنای حد وسط در بین افراط و تفریط است . عبارت "مِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِـﭑلْحَقِّ وَبِهِ یَعْدِلُونَ " یعنی : از آنان که آفریدیم گروهی هستند که مردم... ریشه کلمه: من (۴۰۹۷ بار)