مفارقت کردن

لغت نامه دهخدا

مفارقت کردن. [ م ُ رَ / رِ ق َک َ دَ ] ( مص مرکب ) دور شدن. جدایی اختیار کردن : و چون از دنیا مفارقت کرد به موافقت او از شروان بیرون آمدم. ( منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 102 ).
کسی که قیمت ایام وصل نشناسد
ببایدش دو سه روزی مفارقت کردن.سعدی.و رجوع به مفارقت شود.

فرهنگ فارسی

دور شدن جدایی اختیار کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم