معکم

لغت نامه دهخدا

معکم. [ م ِ ک َ ] ( ع ص ) آگنده گوشت تن دار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
معکم. [ م َ ک ِ ] ( ع اِ ) مَصرِف و مَعدِل.( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). رجوع به معدل شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَعَکُمْ: با شما
ریشه کلمه:
کم (۲۲۹۱ بار)مع (۱۶۴ بار)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال احساس فال احساس فال پی ام سی فال پی ام سی فال ای چینگ فال ای چینگ