معفر

لغت نامه دهخدا

معفر. [ م ُ ع َف ْ ف َ ] ( ع ص ) خاک آلوده. ( مهذب الاسماء ) ( از اقرب الموارد ).به خاک آلوده. به خاک مالیده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ): و خاک بارگاه به تقبیل شفاه مجدر شده و پیشانی او به سجده شکر معفر. ( جهانگشای جوینی ). و رجوع به تعفیر شود. || ( اِ ) محل به خاک آلوده شدن. جای به خاک مالیده شدن : بر این سیاقت وهیأت چون حضرت باشکوه و هیبت او را که مجدر شفاه ومعفر جباه شاهان نامدار است... ( جهانگشای جوینی ).

فرهنگ فارسی

خاک آلوده به خاک آلوده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال ای چینگ فال ای چینگ فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی