مشنق

لغت نامه دهخدا

مشنق. [ م ُ ش َن ْ ن َ ] ( ع ص ) گوشت پاره پاره. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مقطع. ( از اقرب الموارد ): لحم مشنق ؛ گوشتی پاره کرده. ( مهذب الأسماء ). || خمیر مقطع مالیده با زیت ترتیب داده.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). خمیر قطعه قطعه کرده با روغن زیتون مالیده. ( ناظم الاطباء ).
مشنق. [ م َ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان شرفخانه در بخش شبستر شهرستان تبریز که 113 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان شرفخانه بخش شبستر شهرستان تبریز. در ۱۲ کیلومتری شمال باختری شبستر . کوهستانی و هوای آن معتدل است و دارای ۱۱۲۳ تن سکنه . محصول: غلات حبوبات شغل مردم کشاورزی است.
گوشت پاره پاره مقطع
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال عشق فال عشق فال ای چینگ فال ای چینگ فال امروز فال امروز