مسنج

لغت نامه دهخدا

مسنج. [ م ُ س َن ْ ن َ ] ( ع ص ) خطدار: بُرد مسنج. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

خط دار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال قهوه فال قهوه فال عشق فال عشق فال احساس فال احساس